علی اکبری

Azad

تو درمن، مرا نه، که خود دیده ای

دراین آیینه بومرنگ دیده ای

هرآنچه کمال یا جمال دیده ای

همی دان تو آنی،که آن دیده ای

 

A

  • Ali akbari

خوابهایم را نمیگویم مباداتعبیرکنی

آرزوهایم رانمیگویم مباداتفسیرکنی

اگرباورم بود اهل  خدایی

حقایق میگفتم که راه تعدیل کنی

A

  • Ali akbari

برادرشهیدم چقدرها، تو دویدی

ستمدیده، به جایگاه اولیا رسیدی

دستم بگیر درغوغای محشر

تاعرشیان ببینند تو به خدا رسیدی

 

A

  • Ali akbari

راه فرعون دیدم و عابد شدم

جوردوران دیدم و زاهد شدم

کاردنیا هیچ ندیدم جزسرشت

جمع اضداد کردم و آدم شدم

A

  • Ali akbari

بگفتا شیخ محبت برجماعت

ستمکارهرکه باشد درجماعت

بدورازیک رضایت یاشفاعت

شبی یاروز بمیرد بی جماعت 

A

  • Ali akbari

ندیده کعبه من بتها شکستم

نرفته از وطن دنیارو گشتم

به دین حق شدم یار محمد

ننوشیدم می و دل هم شکستم

A

  • Ali akbari

گفتا راه رشداصلاح یا انقلاب است

گفتم تحصیل علم وفن وعرفان است

گفتا منظورنظم جبری یا آنکه آزاد است

گفتم منظومه ای جامع، معنوی وآزاداست

A

  • Ali akbari
۳۱
فروردين

بنام خداوند مهرگستر

حکیم جهان آفرین دادگر

خالق چرخ وافلاک وگوهر

وسیع و قوی و کیمیاگر

خدای همه آشکارونهان

فروزنده سپهر وماه واخگر

خدای هفت آسمان و کتاب

آشنای اسرار و دانشگر

آزاد در هیچ یا بینهایت

صبح وشام بود ستایشگر

 

A

 

  • Ali akbari